ای کاش فدای انقلاب الهی امام خمینی (ره) شوم

القــــــدس لـــــنا

و باز هم آرشیو

سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۱۰ ب.ظ

بی مقدمه

ذهن به هم ریخته ی من را در متن خواهید دید

سوره ملک میتواند هر شبی را که اراده کنید شب قدر کند وقتی نتونستم بنویسم مطمئن شدم هنوز ساماندهی نشدم هنوز نذیرم منو به این نرسونده ( اه پسر شب قدر الان چیکار کنم؟بدو داره شب تموم میشه خدایا تروخدا یک دقیقه بیشتر؟

یاصاحب الزمان(ع) .........)

سوره ای که خوب تو رو میزاره جلوت میگه بهت برادر انقلابی نذیر بیرونی رو که ما روشن کردیم انقلاب درونت چند چند؟برادر هیچی نیستی... برادر سکوت... اسمع و اعقل...فقط...

چیزی که معلومه آنتی ویروسی به نام نذیر روی فطرت ما نصب اما با این همه دستگاهی که شیطان علم کرده ما به موقع به روز رسانی میشیم یانه؟

جو یا احساس:نذیر ما بعضی موقع ها به وسیله این دو روشن میشه به همین علت یا زودگذر یا بدون عمق است و تاثیر بلند مدت دیده نمیشود و ما را از توجه به آسمان ها و عدم تفاوت در دنیا جلوتر نمیبرد یعنی پنج تا شش آیه... عذاب هست اما درک عذاب عمق ندارد پس نذیر خاموش...فاقد کاربرد.

چرا وقتی ما حضرت حجت درونی خودمان را گم کرده ایم انتظار داریم اشک ما  ماءمعین باشد این سوره توهم زدای عالیست...یعنی برادر ما هنوز از اینکه بزرگترا میترسن  میترسیم ناامنی استخوانهای بدنمونو نلرزوند...یه حس اطمینان خاطر وجود دارد که ما راست راست مشغوله خودمونیم نه...

اگر خشیت ترس وحشتی هم هست از روی اینه که نکنه عذاب بسوزونه مارو خیلی حداقلیه این امام زمان (عج) نمیاره اگه به این رسیدیم نکنه  این دریایی که ساختیم مردابه  نکنه ... نکنه... نکنه...

ما با حضرتیم یا حضرت با ما ؟همین سوال کافیه ... خدا اسرار قلب ما رو میدونه باید نذیر درونی روشن شه ...

دمه پرنده گرم آروم و قرار نداره نکنه...نذیر روشن شد آزمون و خطا و تجربه کردنای بیخودی وقت گذروندنه الکی ممنوع...

یه حسی عالم و پتک کرد زد تو سرم جا داشت یه قرآن مفهومات و موضوعات مختلف بنویسی نشد نتونستی...

پس نذیر خاموش است... بصیرتی که  اقا میگفت الان برام معنی شد...تا ظهور حجت با نذیر روشن با مدد رهبر انشاالله..

اینم آرشیو

سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام آنکه سوزاندنش هم ...

الآن که فکر میکنم میبینم تا وقتی هستی نباید از جهنم بیرون آمد!چرا؟

تا بچه بودیم برای آنکه دست به بخاری نزنیم گفتند مراقب باش (جیز) اگر کنار می آمدی داغی و سوختگی را احساس نمی کردی و تنها لبخند رضایت بخش مادری را می خریدی و اگر هم دست می زدی (شاید برای جلب توجه و محبت) میسوختی، میفهمیدی،درد میکشیدی اما از پشیمانی به آغوش مادر می رفتی و بوسه های مادر یا شاید هم حتی غضب مادر  درمان سوختگی تو می شد چون آن لحظه آنچه مهمه این است که آغوش را داری و با مشتت هیچ جوره یقه ی مادر را رها نمی کنی.

جهنم یک نعمت زیاد (ک ث ر) است حتی طبقات آن هم شکر دارد اما این بستگی به آدم ها دارد اگر عمری جهنم دیدی و قلبت را در جلوی چشمانت قرار دادی  و شکری نه از روی بازی نه از روی رفع تکلیف بلکه شکری از روی رشد از روی تعالی از روی قطع شدن همه چیز جز حضرت حق بجاآوردی آنوقت جهنم می شود گلستان می سوزی،درد میکشی،آه می کشی،اشک میریزی،نفس نفس میزنی اما قدم آخر که دیگر توانی نداری به ضرب و زور هم که شده گوشه چشم باز می کنی و می بینی در آغوش همان کسی هستی که هر بار سوختی التهاب زخم ها و پوست پوست شدن تو شد .

این جهنم روح دارد،روحش حرکت دارد، ارتقا دارد،منت دارد،عشق دارد،فریاد دارد و آنوقت است که روح کوثر فرمود:(اگر داخل جهنم هم بیندازیم فریاد می زنم تا تمام اهل آتش بشنوند دوستت دارم).

اصلا باید سوخت اتفاقا هر که دنبال بازی است می گوید با جهنم فاصله دارم،باید آتش دید و آتش گرفت، باید زجر کشید!

وای از آن روزی که جهنم را ببینیم و فرار کنیم،چرا؟

چون جهنم را نعمت ندیدیم،ترس خوب است اما ترسی که شهامت و عزت و همت بیاورد، ترسی که یقین بیاورد، ترسی که آتشش جسمت را آب کند اما روحت را آنقدر بالا ببرد که آتش جهنم از خنده هایش با حرص بیشتر زبانه بکشد سمت تو بیاید ، بیشتر طمع کند که تو را بسوزاند که تورا ببلعد.

آنوقت سراغ روح می آید دیگر جسم آتش را ارضا نمی کند دنبال این است که روح را بسوزاند تا جسم دیگر انگیزه و توانی نداشته باشد.

اگر روح رشد کرد تو زمام دار آتشی داخل آنی از دید بقیه داری میسوزی داد می زنند بیا بیرون اما غافل از اینکه تو ...

بله برادر شروع،مسیر ،پایان،باید ما را بزرگ کند اگر بزرگ نشدیم آنوقت

الهاکم التکاثر  حتی زرتم المقابر........

دانستیم اما نسوختیم؟

الآن می فهمم چرا علی اصغر (ع) به صورت پدر لبخند زد،سوخت،آتش گرفت،تلظی کرد

دانست،دانست که صدای هل من معین پدر دیگر جنس غربت بی سقایی دارد،جنس بی علمداری دارد،جنس بی مادری دارد،جنس پسری اربا اربا دارد...دانست و خود را به آغوش کوثر زمانه سپرد، آتش را زمامداری کرد...

حرف آخر بعضی موقع ها داریم می سوزیم،دارن آتیشمون میزنن که ما بفهمیم اما نذیر خاموش ما را به سمت سوختنی میبرد که هم روح در بند است هم جسم،جهنم نیست چون جهنم نعمت است به درد میخورد آتش ما جنس سوختنش لهو است.

گاهی سوختن ها هم جنس رشد ندارد پس الکی داد نکشیم...

یاعلی(ع)

آرشیوی از دوران

سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

همان لحظه که دیگر واژه ی طلوع و صبح در حال فراموشی بود و صدای نفس نفس زدن چشمان غرق شده در تاریکی شرور ترینها ی عالم به گوش میرسید

درست همان موقع که صدای شکسته شدن بغض های آلوده ی حسودان استخوان ها را میفشرد و خرد میکرد تا تاب رفتن و نای فریاد را از راهیان صراط بگیرد

همان موقع که شیاطین در لباس ساحران خود و دنیار را زینت دادند تا عقل را دربند کنند و زبان را لال و چشم را کور

و عالم در غفلت خود فرسنگ ها دور از تمامیت خیر در دریای مواج شرارت مستانه ثانیه هارا لگد مال میکرد...

صدای استعاذه ای برای لحظه ای همه را محکوم به سکوت کرد

سکوتی نه از جنس نبودن ها سکوتی که محکوم شد به شنیدن تمام بودن ها و باید ها

و چشم ها گریبان ندیدن ها را پاره کردند و جامه ی نو به تن کردند

و گوش ها در خستگی خنده های مستانه خون جاری کردند

و زبان های در بند اسارت شکستند قفس نگفتن هارا

و فریاد کشیدند و دست نیاز دلها را بلند کردند گویی خبری است در دل بی خبری ها

اما روزنه ی نور بود که می شکافت دل تمام سیاهی های تردید را و ماخلق را به خود می آورد و در مسیر کمال شناور می کرد

و چه آرامشی است آرامش پس از طوفان تغییر ها

پناه داد بی پناهان خسته را یا نه بهتر آن است که بگویم مستجاب کرد صدای استعاذه هارا

قل اعوذ برب الفلق....

11 شهریور 95

58 دقیقه بامداد

شکر خدا

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۳۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه که مشخص است اگر میخواهی بوی گل بگیری به گلستان میروی...

و این خاصیت گلزار هست که تو را به تکاپو وا میدارد،گاهی حس شامه و بویایی تو را بکار میبندد،گاهی مجبورت میکند برا بوییدن بنشینی،گاهی تو را به نوازش گل ها وامیدارد،گاهی تو را به دنبال پروانه ها میکشاند،گاهی به کشیدن نفس های عمیق و فکر کردن در سکوت شلوغی های گل ها،گاهی نگاهت را خیره میکند،گاهی زنبورها تو را جلد خود میکنند...

و باز هم گاهی...

اما اگر نیتت را آغشته به جهالت کنی همان گلستان تو را متنبه میسازد...

اگر نیت چیدن گل های گلزار کنی تیغ هایش را به استقبال دستانت میفرستد...

و اگر بنا به عوض کردن ترکیب صحیح و موزون و دلنوازش کنی حلاوت شیرینی عسل سازان تبدیل به نیش در وجود تو میشوند...

الحمدلله رب العالمین 

 به بهانه جلسه جمعه 5 خرداد ماه 96

در این حوالی نفس میزنم

در این حوالی نفس میزنم

جامـــانده ام....

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۲۵ ق.ظ


بارون بارونه حال و هوای دل من

زنجیر دنیاست به دست و پای دل من

کاشکی بشنوه آقام صدای دل من

بابابزرگ عباس یادته؟

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

محرم بود آمدم تا به دسته ی دوستانم سری بزنم ... دسته ای که دانش آموزی بود و از نحوه ی مدرن نیامدن صدای طبل و دقلش این موضوع مشخص بود.

سلام و علیک کردم و میلاد قفل زد که برو بخون رفت و به مصطفی گفت

من کنار دسته راه میرفتم که مصطفی با تی شرت مشکی که روش یه پیرهن مردانه پوشیده بود و تمام دکمه هاش باز بود دست انداخت رو گردن من و گفت بیا بخون خلاصه استرس  من و حرفای مصطفی من رفتم و خوندم...

یادش بخیر...

عجب محرمی شد برام...

الحمدلله...گریه ها و ناله های طولانی بچه ها بعد از روشن شدن برق مسجد...

اصلا جنس همه چیز برام فرق کرده بود...

باز این چه شورش است و که در خلق عالم است...

محرم اون سال احساس می کنم خیلی بزرگم کرد ، روشنم کرد ، یه چیزی تو گمشدگانم پیدا شد...

یکی از هفتگی های هییت بود یه آقایی (آقا کاظم) با سربند با یه لبتاب اومد شروع کرد صحبت کردن وسط حرفاش پرسید چند سالته ؟ گفتم 15 ... گفت باید شهید می شدی که دیر شد و نشدی!

اون موقع نفهمیدم تو دلم با لحن ... گفتم حیف شد... اما زیاد طول نکشید که راهیان نور اومد و فهمیدم...

روز پنجم محاصرست آب و نان را جیره بندی کرده ایم....کمیل....

اونا تشنه شهید شدن...

من هنوز که هنوزه تو محاصره نفس تشنه نشدم برای دیدن ....

عملم در حرف هام گم شد...آی شهدا به دادم برسید...

سوره مطففین

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۱۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه قابل تامل است تقابل کلماتی است که انقلاب ها را به وجود آورده است ،از عده ای فجار ساخته است و عده ای را جزو نیکان قرار داده است.

عده ای را درسجین سوزانده است و عده ای را در علیین رحیق مختوم نوشانده.

اما بحث سر این است که آیا اعمال،انسان ها را به این دو مسیر هدایت میکنند یا اینکه انسان ها مبارزه می کنند تا کتاب ها را عوض کنندتا سرنوشت بستر گل خود را عوض کنند.

آنقدر انسان ها کم فروشی می کنند ،آنقدر پیاله های ظرف خود را کوچک می کنند ،آنقدر تکذیب می کنند ،آنقدر همه چیز را افسانه می پندارند ،آنقدر گوشه چشم نشان می دهند و به تمسخر می پردازند که قلب ها زنگ میزند و نگاه ها سوی خود را از دست می دهند.

 

((انقلاب ما انفجار نور بود)) ، ((آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند))

این حرف ها را طلبه ای میزند که تکیه بر یک تخت چوبی داده و از نگاهش لشگریان ابرار به راه افتادند و به تقرب وی تمسک جستند و شهادت را که مزاجه تسنیم است را نوشیدند.

شنیدم که انقلاب ها انسان ها را بزرگ می کنند اما این بار آقا روح الله بود که انقلاب را بزرگ کرد ، ساخت ، پخت، عرضه کرد و شاهد بود برآن و طراوت بهشت را از نگاهش ساطر کرد و کتاب طاغوت را عوض کرد.

از خود گذشت تا حجابی برای آنچه که باید در دل این مردم بنشیند تا کتاب را عوض کنند نشود.

بار ها از ترس خدا رعشه به اندامش افتاد تا رعشه به بدنه انقلاب نیفتد...آنقدر رعشه بر اندامش افتاد تا دیگر توپ تانک مسلسل اثر نکند...آنقدر رعشه بر اندامش افتاد که مشت ها رو به آسمان فریاد زدند استقلال ،آزادی، جمهوری اسلامی...آنقدر ختامه مسک بود که همت ها و باکری ها و زین الدین ها از اشتیاق دیدنش پیشی گرفتند و پرواز کردند و در نعیم عشق او خود را غوطه ور ساختند و آنوقت خون خود را که شراب زلال سر بسته ای بود به خاک نوشاندند تا دگر به اهل ایمان نخندند که اینبار حقیقتا نگهبان واقعی اهل ایمان به تکذیب کنندگان خندیدند.

این بار میگویم ای عهد ها بسته شوید تا سرباز شوم تا ظهور شود انشاالله

امیرحسین محمودی

مبارک

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۱۵ ق.ظ

بر شادی پیغمبر و زهرا صلوات                          بر آینه ی علی اعلی صلوات

هم مولد اصغر است و هم روز جواد           بر کرب و بلا و طوس یکجا صلوات

@@@

معشوق، به باد داده گیسو صلوات                بر نوگل کربلا ز هر سو صلوات

نقّاره زدند، ماه پیدا شده است                     بر جلوه ی آن هلال ابرو صلوات

@@@

بر دلخوشی ضامن آهو صلوات               جانم! بفرست باز بر او صلوات

آمد دو علی دو جلوه از پیغمبر          بر هر دل مشتاق علی گو صلوات

ای کاش میدانستم چرا...؟

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ ق.ظ

گاهی آنقدر به خود اطمینان داریم که باور یک سری رفتارها و اشتباهات هم به خطور نمیرسد.

تا وقتی بیرون گود هستی نگاه میکنی و دیگران را که مورد برخورد تیر این اشتباهات قرار میگیرند را ملامت می کنی غافل از اینکه بالاخره یک دست از غیب ما را هم هل می دهد ،به این گود می اندازد آن وقت است که ادراک وجودی انسان او را یاد سرزنش های کورکورانه ای می اندازد که به واسطه ی آن عمری دیگران را مواخذه کرد.

اما وقتی نوبت به خودمان می رسد و مورد اصابت همان خبط ها قرار می گیریم حسرت آن را می خوریم که چرا خود را زمانی که بیرون گود بودیم بزرگ نکردیم،شکر حال خوب آن موقع را بجا نیاوردیم و فقط زمان را صرف سرزنش کردیم و آن موقع است که آتش ناشکری  زبانه میگیرد و ما را در خود می سوزاند.

شاید مدتی در گود بازی کنیم ، خوش بگذرانیم اما وقتی دیگر از فضای تنگی که برای خودمان ایجاد کردیم خسته میشویم و سر بالا میگیریم، میبینیم دور تا دور راه ها برای خروج بسته است خود را به درو دیوار میزنیم،خود را به ضلالت می کشیم اما هنوز آن طوری که باید نشدیم،آن چیزی را که باید در خود پیدا کنیم تا نجات یابیم را پیدا نکردیم آن موقع است که کاشکی ها شروع میشود...

ای کاش طوری دیگر میدیدم....

ای کاش از ترس ندیدن ها خود را در آتش دیدن ها نمی انداختم.....

ای کاش.....ای کاش...

باز آنچه تاسف دارد این است با وجود اینکه میفهمی،آنقدر چشمان سوی خود را از دست دادند که نمی توانی آب سردی روی آتش اشتباهات خود بریزی،باز هم ترس، ترس از اینکه مبادا دیگر دیده ها مرا نبینند،مبادا تنها شوم ،غافل از اینکه شاید کسی باشد که انتظار تنهایی تو را می کشد و آنقدر برای تو فراهم کرده است که آرامش از دست رفته را بیشتر از آنچه که فکر کنی به تو برمی گرداند.

شاید عمری است در نگرانی این تفکرات خراب و مسموم زندگی کردیم و همین امر خناسی شد برای تمام زندگی...

اللهم عجل لولیک الفرج

 

رفاقت از جنس بلد

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۱۱ ق.ظ

در این سوره قراره برای انسان یه سری اتفاقات شگفت انگیز بیفته یه سوره ی هیجان انگیز که تو باید هر لحظه انتظار یه حرکت نو و تازه از خودت داشته باشی و منتظر یه جواب یا عکس العمل خیلی عجیب تر از سمت صاحب خودت.

به این سوره از سمت و سوهای مختلفی میشه نگاه کنی من این بار میخوام برادری هامونو با این سوره بسنجم که البته تا الان اینکارو با معیار های مختلفی انجام دادم مثل شهدا و سیره ی شهدا ومعرفت های جبهه و جنگ وحدیث از معصومین علیهم السلام و ... اما یادم نمیاد متاسفانه با قرآن اینکارو کرده باشم.(البته اونام جدا از قرآن نیست ولی...)

این سوره که به گفته ی استاد رجبعلی کماندو ساز توحیدی هم هست یک سیر جالب داره که من بنا رو بر این میزارم که دوستان لااقل یکبار معنی سوره رو مطالعه کرده اند.

اول اینکه رفقا آیا برادری های ما قسم خوردنی هست یانه؟اونقدی ارزش داره که بتونیم قسم حضرت عباس(ع) روش بخوریم؟آیا هر عید غدیری که دست تو دست هم میخونیم اخیتک فی الله وصافیتک فی الله ... شروع یه سال جدیدی برای پرونده ی برادری هامون هست یا نه؟

از طرفی مجموعه ای که ساخته شده تا ما تو اون رشد کنیم بزرگ شیم یا شاید هم انشاالله شهید شیم بخاطر حضور ما قسم خوردنی هست یانه؟اصلا ما سازنده های این بستر هستیم یا نه؟

توی سوره جایی بحث از اینه که در راهه خدا با میل و رغبت ثروت خرج شده یا با بی میلی و منت تا حالا به این فکر کردیم شده تو برادریامون منت گذاشته باشیم یا از رودرواسی طرف مقابل از خودمون مایه گذاشتیم؟یا اصلا زور داره برا مون خیلی جاها خودمونو فدا کنیم میگیم یکی دیگه پیدا میشه ولش کن و امثال اینها...

وقتی تو دو راهی لا اقسم بهذالبلد و انت حل بهذالبلد قرار میگیریم جز کدوم دسته ایم؟اونایی که اونقد ارزش برادری کردن و فهمیدن که تو حِلّ حضور خودشون غرق میشن و آیینه ی برادر خودشون تو گردنه ها و عقبه های دنیا یا اونایی که حرمت میشکنند و حتی ارزش اون سرزمین و که من اینجا همون مجموعه خودمون در نظر میگیرم و با  بی خیالی شانه خالی کردنشون از بین میبرند؟      

اگه ما بتونیم تو این گردنه هایی که پر خوف و رجاست و پشت اونو فقط صاحبمون میدونه آیینه های محدبی بشیم برای برادرامون اونوقت که یک دفعه اون حال عجیب و که خدا وعده داده بهمون بدن و سر بالا بگیریم ببینیم خودمونو و دوستانمونو اصلا شهرو مجموعه مونو که داره همینطور به خیمه اهل بیت علیهم السلام نزدیک میشه و به دستور صاحب الزمان(ع)گردان قمر و نواب و... شایدم لشگر صاحب الامر(عج) دستور میگیره که پشت سر امام زمان(ع) از کعبه تا کربلا راهی شه و... .

ما طبق این سوره تو این گردنه ها باید لسان و شفتین و عینین هم باشیم اونقدی باید خودمونو یتیتم از ندیدن امام عصر(ع) ببینیم که نیازمند زبان و دهان وچشم های برادرای خود باشیم که این دین تو مسیر گردنه مارو از لغزش ورشد نکردن باز میداره و یه سری باید ها برامون تعریف خواهد شد وبا گرا دادن های درست این عقبه هارو رد کنیم و اونقد ارزش پیدا کنیم که صاحبمون به مجموعه ی ما قسم بخورد و اون موقع است که تو کویر نداشتن های خودمون اینبار نه به واسطه ابزار خاص یا شی باارزش بلکه به واسطه افراد مجموعه کعبه ی مجموعه های دیگر باشیم مگر مکه به واسطه آب آباد شد نه به واسطه پیمبر(ص) آباد شد ما هم به وسیله برادری هامون ارزشی بشیم اون موقع بدون سپر هم میشه جنگید چون محبت حرزی است بین ما و تیر و حسد و کینه ی دشمن.

از طرفی اگه بدون چشم داشت این گردنه هارو بگذریم اونم بخاطر خدا و اونقد سختی بکشیم که بقیه مارو بدبخت خطاب کنند و ما تو شیرینی اون سختی ها غرق شیم میبینیم که یک دفعه کعبه ای بنا کرده ایم که همه بخاطر طواف کردنش از همه جا میان و میزان سنجش و ارزش قرار میگیریم اونوقت جز ثم کان الذین... میشیم که یک بلد آمنوا بنا کردن که خوب یتیم های شیعه رو میشناسند.

اگه  تو این عسرها جون کندیم یسر ما این باشه که جا پای ولی خدا میزاریم با حضرت فکر میکنیم اشک میریزیم میخندیم راه میرویم و... .انشاالله با یاری رهبر تا ظهور حجت...